در شهر حله مردی بود که به تقوا و قرائت قرآن مشهور بود روزی ناگهان پرتاب سنگ به
خانه ی او آغاز شد به طوری که حتی از روزنه های پنجره ها سنگ به درون اتاق می افتاد
بدون اینکه کسی آنها را ظاهرا بیندازد این قضیه فورا به همه جای شهر حله منتشر و همه به
تماشای آن خانه می رفتند حتی خود من هم رفتم و جریان را از نزدیک دیدم که از روزنه ها سنگ
می آید ولی سنگ انداز دیده نمی شود حتی صاحب خانه مجبور شد در منزل دیگری زندگی نماید
و هر چه دعا و تعویذ می نوشت و در خانه می نهادند نتیجه نداشت سرانجام به فکر افتادند تا
جنیان را به حق امیرالمومنین قسم دهند لذا صاحب خانه به اندرون خانه رفت در حالی که هیچ
کس را نمی دید گفت : قسم به خداوند! اگر از من دست بر ندارید شکایت شما را به حضرت علی
(ع) می کنم.
به محض گفتن این جمله پرتاب سنگ قطع شد و دیگر اثری از این رفتار و آزار دیده نشد.
بازدید دیروز : 206
کل بازدید : 558519
کل یاداشته ها : 1051